ختنه شدن علی
علی جونم 23 روزش بود که ختنه اش کردیم ..مامانی و علی الان دو هفته ست خونه مامان جون باباجونن.. بابایی میخواست بره تهران..اولش قرار بود ما هم باهاش برگردیم اما تصمیم گرفتیم حالا که اینجاییم پسرمونو ختنه اش کنیم..تا واسه مامانی راحتتر باشه..بالاخره اینجا بچه اذیت بشه بقیه هستن تا به مامان کمک کنن. حالا ختنه هم داستانی شد واسه خودش.... همون روز گشتیم یه دکتری پیدا کردیم که سنتی ختنه میکرد..اولش نظرمون رو حلقه بود اما وقت کم داشتیم و بابایی باید برمیگشت تهران..واسه همین رفتیم سراغ اولین دکتری که مامان جون معرفی کرد. پسرم واسه جراحی نباید شیر میخورد واسه همین خیلی زود گشنش شد.. مامانی فدات بشه عزیز...